کد مطلب:246030 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:335

موسی پسر قاسم می گوید
به محضر حضرت جواد شرفیاب شدم و به ایشان عرض كردم: «در مكه كه بودیم می خواستم به نیابت از شما و پدرتان طواف كنم. برخی گفتند طواف به نیابت از اوصیاء جایز نیست. شما چه می فرمایید؟!»

امام ما، جواد فرمود: «جایز است. هر چه می توانی طواف كن.»

هم او می گوید سه سال بعد باز خدمت حضرت رسیدم و عرض كردم: «سه سال پیش شما طواف برای خود را رخصت فرمودید. من این بار كه مكه بودم، بر دلم گذشت كه به نیابت از رسول هم طواف كنم.»

حضرت سه بار فرمودند: «صلی الله علیه و آله.»

... و بعد بر دلم گذشت كه به نیابت از امیرالمؤمنین نیز طواف كنم و سپس برای امام حسن و سپس امام حسین و سپس حضرت سجاد و بقیه ائمه تا روز دهم كه به نیابت از شما طواف كردم.

آقای من! به گونه ای شده است كه من ولایت این سروران را جزء دین خود می شمرم.

امام ما، جواد فرمود: «دینداری حقیقی همین است. تو متدینی. و



[ صفحه 48]



حق تعالی جز دینی این چنین را از بندگان قبول نمی كند.»

من گفتم: «گاهی هم به نیابت از مادرتان فاطمه سلام الله علیها طواف كرده ام.»

امام ما، جواد فرمود: «این از هر كاری برتر است. تا می توانی چنین كن.»

... و كسی پیش از آن كه چیزی بپرسد، امام ما، جواد پاسخ فرمود: «شكسته نخواند.»

عرض كرد: «جانم به فدات ای فرزند پیامبر!»

و رفت.

از او پرسیدیم: «چه بود سؤال تو؟»

گفت: «می خواستم بپرسم آیا ناخدا نمازش را در كشتی شكسته بخواند؟»

كه امام پیش از طرح سؤال، پاسخ را كرامت فرمودند. [1] .



[ صفحه 49]




[1] منتهي الامال - جلد دوم - صفحه ي 435

منتهي الامال - جلد دوم - صفحه ي 438 - 437.